+ امروز همسر گفت یه سر بریم پیش مامانش اینا
رفتیم
ولی نبودن 🙄
زنگ زد همسر، خونه ی دخترش بود
+ فردا پدر و پسر باس برای تکمیل ثبتنام و اندازهگیری لباس برن مد.رسه
من از صب میرم محل کار خودم و کارای این مدیرِ استرسی رو رفع و رجوع کنم
بعدم برم جشنواره
+ گفته بودم قبلا که این هفته پسر مهدش تعطیله😐
+ این غذا نخوردنش
اینُ میخورم
اونو میخورم
اون چیزی که میگه رو درست هم میکنم بازم میگه نمیخورم🤔😑
امروز که داشتم فکر میکردم
احساس کردم توجه ی منفی میگیره!
باید بهش توجه مثبت رو بدیم تا نخواد اون منفی رو بگیره😒😒😒
دنگ و فنگ دارن آخه